متن آهنگ
از نگاهت عاقبت رخ بردم
همه نامه هاتو سوزوندم
پر دادم قناري هاي خسته رو
توي باغچه گلا رو خشكوندم
مي دونستم كه اسيري
مي دونستم داري ميري
مي دونستم داري ميري
گفتي كه سپر بلاتم
هر جايي بري باهاتم
همسفر با لحظه هاتم
مي دونستم مرغك وحشي من
روز و شب شوق پريدن داشتي
مي دونستم تو بهار عشقمون
قصد از ريشه بريدن داشتي
مي دونستم كه اسيري
مي دونستم داري ميري
مي دونستم داري ميري
حالا كه هستي اسير د يگري
توي قلبت منو فرياد نكن
ديگه اي رفيق نيمه راه من
از منو گذشته هام ياد نكن
مي دونستم كه اسيري
مي دونستم داري ميري
مي دونستم داري ميري
از نگاهت عاقبت رخ بردم
همه نامه هاتو سوزوندم
پر دادم قناري هاي خسته رو
توي باغچه گلا رو خشكوندم
مي دونستم كه اسيري
مي دونستم داري ميري
مي دونستم داري ميري
گفتي كه سپر بلاتم
هر جايي بري باهاتم
همسفر با لحظه هاتم
منبع
https://talk.patoghu.com/