خیال خام پلنگم به سوی ما جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ، دل مغرورم ، پرید و پنجره به خالی زد
که عشق ، ماه بلند من ، ورای دست رسیدن بود
گل شگفته ! خداحافظ ، اگر چه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من تو آن دو خطیم ، آری ، موازیان به ناچاری