متن اهنگ
همه شب رقصم و گویم که حریف غم من کو
بخروشد به من این دل که بگو همدم من کو
من بی پروا یه دل شیدا تو بگو ای جان چه بگویم
ز من او خواهد که سخن گوید شده ام حیران چه بگویم
چون طوطی و آینه دل من شد هم سخن سینه دل من
از رنگ و ریا شکوه ندارد این ساده و بی کینه دل من
نبود مرا غمی نبوده گر هم نفسی
که درون جام می قصه خود را گفتم و رفتم
به صفای این چمن چنان نسیم سحری
سخنی ز زندگی به گوش گلها گفتم و رفتم
ز وفا قصه بگفتم به زبانی که تو دانی
غم هستی بنوشتم به کتابی که تو خوانی
چون طوطی و آینه دل من شد هم سخن سینه دل من
از رنگ و ریا شکوه ندارد این ساده و بی کینه دل من
نبود مرا غمی نبوده گر هم نفسی
که درون جام می قصه خود را گفتم و رفتم
به صفای این چمن چنان نسیم سحری
سخنی ز زندگی به گوش گلها گفتم و رفتم
ز وفا قصه بگفتم به زبانی که تو دانی
غم هستی بنوشتم به کتابی که تو خوانی
منبع
http://musicmatn.mihanblog.com