روبروی تو کیم من یه اسیر سرسپرده
چهره تکیدهای که تو غبار آینه مُرده
من برای تو چیهستم کوه تنهای تحمل
بین ما پل عذابه من خسته پایه پل
ای که نزدیکی مثل من به من اما خیلی دوری
خوب نگام کن تا ببینی چهره درد و صبوری
کاشکی میشد تو بدونی من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا از خودم بیش از تو خستهام
ببین که خستهام غرور سنگم اما شکستهام
کاشکی از عصای دستم یا که از پشت شکستهام
تو بخونی تا بدونی از خودم بیش از تو خستهام
ببین که خستهام تنها غرور عصای دستم
از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق من تجسم عذابم
تو سراپا بیخیالی من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستهام رو تا کرد
زیر بار با تو بودن یه ستون نیمه جونم
اینکه اسمش زندگی نیست جون به لبهام میرسونم
هیچی جز شعر شکستم قصه فردای من نیست
این ترانه زواله این صدا صدای من نیست