♫♫ خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته ست
خودمُ جدمُ جدِ پدرم سوخته ست
خواستم جیغ شوم گریه بی شرط شوم
خواستم از همهء مرحله ها پرت شوم
کسی از گوشی مشغول به من می خندید
آخر مرحله شد گوی به من می خندید
یک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود رها کرد مرا