برو تا انتها
دیگه شنونده و اهمیت دهنده ای نیست
در حالی که عشق تا زمان مرگ پابرجاست
تو یک عالم دروغ میبافتی
بدون وجود تو ذوب شدم (همچون شمع)
با قلبی که همچون یک
شمع شده
ولی هیچکدوم اینا رو ندیدی
چرا؟ برای چی؟
و چه کش دادن و طولانی کردن بی جایی
چه فایده داره؟ تو که از راهت بر نمیگردی
چرا؟ برای چی؟
نمیتونم سرنوشت را در هم بکوبم
من عاشق بودم، مشکلم همین بود