loading...

آهنگ گلچین

آیینه من شکسته چرا به چهره غبارم نشسته چرا مرا ای دل من دعا کن مرا ای دل من دعا کن آمد زمان اسیری من که گوید سلامی به پیری من مرا ای جوانی صدا کن مرا ای جوانی صدا کن زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی

حسین بازدید : 111 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399

آیینه من شکسته چرا به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن مرا ای دل من دعا کن
آمد زمان اسیری من که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن مرا ای جوانی صدا کن
زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی زمانی بخوابی دمی با خیالی
به آسوده بودن ولی کو مجالی مگر عمر نوحی که باشد محالی
من آن بید پیرم که می ترسم اکنون شکسته شوم به نوازش بادی
من آن مرغ عشقم که لب نگشودم میان چمن به ترانه شادی

تو ای نشاط زندگی کجایی مگر بخوابم، تا به خوابم آیی

زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی زمانی بخوابی دمی با خیالی
به آسوده بودن ولی کو مجالی مگر عمر نوحی که باشد محالی
من آن بید پیرم که می ترسم اکنون شکسته شوم به نوازش بادی
من آن مرغ عشقم که لب نگشودم میان چمن به ترانه شادی
تو ای نشاط زندگی کجایی مگر بخوابم، تا به خوابم آیی
زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی زمانی بخوابی دمی با خیالی
به آسوده بودن ولی کو مجالی مگر عمر نوحی که باشد محالی







اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو